کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چراغ خود دگر در بزم او بی‌نور می‌بینم
    بهشتی دارم اما دوزخی از دور می‌بینم
    به خشم است آن مه از غیر و نشان تیر خوفم من
    که در دستش کمان خشم را پرزور می‌بینم
    نگه ناکردنش در غیر خرسندم چسان سازد
    که من میل نگه زان نرگس مخمور می‌بینم
    به ساحل گر روم بهتر که دریای وصالش را
    ز طوفانی که دارد در قفا پرشور می‌بینم
    هنوز از آفتاب وصل گرمم لیک روز خود
    به چشم دور بین مثل شب دیجور می‌بینم
    برای غیر گوری کنده بودم در زمین غم
    کنون تابوت خود را بر لب آن گور می‌بینم
    چسان پیوند برد محتشم در نزع جسم از جان
    ز دست او کنون خود را به آن دستور می‌بینم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha