به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جمال الدین اصفهانی

جمال الدین اصفهانیرباعی هاشمارهٔ ۱۰: بس رنگ که نقاش ازل میآمیخت

1730عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بس رنگ که نقاش ازل میآمیخت

تا بر زبر چشم تو خالی انگیخت

گوئی که دل سوخته ام فرصت یافت

وز زلف تو در حمایت چشم گریخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹: ای کشته چو من هزار در پای غمت 2شمارهٔ ۱۰: بس رنگ که نقاش ازل میآمیخت 3شمارهٔ ۱۱: در راه دلم ز عشق تو صد دامست 4شمارهٔ ۱۲: سوز دل من ز بهر بار غم تست 5شمارهٔ ۱۳: ای دیده دل ریش جگر خورده تست 6شمارهٔ ۱۴: با دلبر خود بکام دل گشتم جفت 7شمارهٔ ۱۵: گر شرم همی از آن و این باید داشت 8شمارهٔ ۱۶: دلبر که ز من روی بعمدا بنهفت 9شمارهٔ ۱۷: هر چند که شد گرمی بازار تو سست 10شمارهٔ ۱۸: دل قصد وصال دلکشی کرد و برفت 11شمارهٔ ۱۹: باسبلت سبز یارب آن لب چه لبست 12شمارهٔ ۲۰: لعل تو ازان زمرد آورد نبات 13شمارهٔ ۲۱: با تو سخنم ز باد بی سنگ ترست 14شمارهٔ ۲۲: یک شب بمراد دل کسی شاد نزیست 15شمارهٔ ۲۳: گفتم که چو فتنه چشم تو خفته بهست 16شمارهٔ ۲۴: شیرین سخنم گر چه لطیف و نیکوست 17شمارهٔ ۲۵: بادم که وجود من بجز زحمت نیست 18شمارهٔ ۲۶: در عشق اگر بزور و زرکار نکوست 19شمارهٔ ۲۷: آن یار جفا جوی وفادار شدست 20شمارهٔ ۲۸: گفتیکه دلم بوصل تو شاد و کشست 21شمارهٔ ۲۹: صبر از دل ریش من همی بگریزد 22شمارهٔ ۳۰: ای وصل تو شایسته چو عمر جاوید 23شمارهٔ ۳۱: آن سنبل پست پر ز تابش نگرید 24شمارهٔ ۳۲: دانی سخنت شکسته چون میآید 25شمارهٔ ۳۳: گفتم چو خطت برنگ موی تو شود 26شمارهٔ ۳۴: خط تو گرش کسی بخط میخواند 27شمارهٔ ۳۵: گفتم من خوشگوار پیش آور زود 28شمارهٔ ۳۶: گفتم سخنی با تو و بد گفتم بد 29شمارهٔ ۳۷: زلفی که بر او بند و گره باشد صد 30شمارهٔ ۳۸: کار تو همه سرکشی و ناز بود 31شمارهٔ ۳۹: هجران تو از دو چشم من خواب ببرد 32شمارهٔ ۴۰: گفتم که مرا چشم تو می پست کند 33شمارهٔ ۴۱: زان غالیه دان کزاو دلم خون آید 34شمارهٔ ۴۲: جائی که غمت بقصد جان برخیزد 35شمارهٔ ۴۳: دردا که دلم زهجر خون خواهد شد 36شمارهٔ ۴۴: حسن تو اگر چه خیمه بر ماه زند 37شمارهٔ ۴۵: هر کس که نشان آن لب و دندان دید 38شمارهٔ ۴۶: گر چه ز تو بر دلم ستم میگذرد 39شمارهٔ ۴۷: آن شیفته را چو باد در بوق افتاد 40شمارهٔ ۴۸: بر من غم عشق بینهایت برسید 41شمارهٔ ۴۹: روزی که بر منت گذاری باشد 42شمارهٔ ۵۰: جانا زمن سوخته به زین پرسند 43شمارهٔ ۵۱: افسوس که شد جوانی و چیز نماند 44شمارهٔ ۵۲: تا کی ز توام جفای دلسوز رسد 45شمارهٔ ۵۳: نه با تو مرا خلوت و جام می بود 46شمارهٔ ۵۴: تا طره بدان روی دلارای افکند 47شمارهٔ ۵۵: شاها بتو ایزد همه آفاق سپرد 48شمارهٔ ۵۶: زین پس دل من بمهر یکتا نشود 49شمارهٔ ۵۷: شبهای جهان مگر بهم پیوستند 50شمارهٔ ۵۸: هر دم ز توام غمی دگر باید برد 51شمارهٔ ۵۹: زاواز خوش تو عقل مدهوش شود 52شمارهٔ ۶۰: ناگاه چنین کرانه جوئی که چه بود 53شمارهٔ ۶۱: چون بیخبری از غمم ایماه چه سود 54شمارهٔ ۶۲: یک شهر همیکنند فریاد و نفیر 55شمارهٔ ۶۳: زینگونه که شد خوار و فرومایه هنر 56شمارهٔ ۶۴: گفتم که چراست گرد آن تنگ شکر 57شمارهٔ ۶۵: تا من ز رخ خوب تو گشتم مهجور 58شمارهٔ ۶۶: جانا نم دیده وتف سینه نگر 59شمارهٔ ۶۷: ای روی ترا برده مه چرخ نماز 60شمارهٔ ۶۸: گفتی مگذر بکوی ما در زین پس 61شمارهٔ ۶۹: در جامه ازرق آن بت عشوه فروش 62شمارهٔ ۷۰: زلفی که همی نهاد سر بر قدمش 63شمارهٔ ۷۱: آن ماه که آفتاب نامست رخش 64شمارهٔ ۷۲: نادیده هنوز آن رخ غم پردازش 65شمارهٔ ۷۳: یک بوسه زلعل خویش کم گیر و ببخش 66شمارهٔ ۷۴: گفتم که بزلف در کجا دارم دل 67شمارهٔ ۷۵: در هجر تو گفتم که ز جان میترسم 68شمارهٔ ۷۶: در فرقت تو دلی پر از خون دارم 69شمارهٔ ۷۷: دلخسته آنزلف چو چوگان توام 70شمارهٔ ۷۸: بر آتش غم فتاده چون زلف توام 71شمارهٔ ۷۹: در عشق تو تیره حال چون خال توأم 72شمارهٔ ۸۰: بی دیدن دوست دیدگانرا چکنم 73شمارهٔ ۸۱: من آتش دشمنان بباد انگارم 74شمارهٔ ۸۲: من جمله زبان ز حرص چون بید شدم 75شمارهٔ ۸۳: بگذشت ز عشق دولت بی غمیم 76شمارهٔ ۸۴: ایدل نکنی تو زین فضولیها کم 77شمارهٔ ۸۵: از دور زمانه هیچ می ناسایم 78شمارهٔ ۸۶: گفتم ز چه چون بوصل مقدور شوم 79شمارهٔ ۸۷: گفتم در گوش اگر دهی راه سخن 80شمارهٔ ۸۸: اکنون که فلک بقصد من بست میان 81شمارهٔ ۸۹: دی وعده خلاف کردم ای عهد شکن 82شمارهٔ ۹۰: جز در سر زلف تو نیاساید جان 83شمارهٔ ۹۱: ای دل غم را نهاد باید گردن 84شمارهٔ ۹۲: نی رای تو بر سر عنایت کردن 85شمارهٔ ۹۳: دل گر غم تو چنین خورد وای بر او 86شمارهٔ ۹۴: تا چند کشیم جور عالم من و تو 87شمارهٔ ۹۵: پیراهن و فوطه بر تن روشن تو 88شمارهٔ ۹۶: تا دست رهی گسست از دامن تو 89شمارهٔ ۹۷: زینسان که منم بعشق در کیست بگو 90شمارهٔ ۹۸: زلفی که همه سال دل و جان برد او 91شمارهٔ ۹۹: دوشم چه شبی بود ز دل تاب شده 92شمارهٔ ۱۰۰: نا یافته شهرخی ز وصلش ناگاه 93شمارهٔ ۱۰۱: در باغ شدم قصد سوی می کرده 94شمارهٔ ۱۰۲: گه تاب سر زلف مشوش میده 95شمارهٔ ۱۰۳: دلدار کمان دلبری کرد بزه 96شمارهٔ ۱۰۴: از بسکه همیکنم بشب ناله و آه 97شمارهٔ ۱۰۵: جانا تو چنین بجنگ با من زچه 98شمارهٔ ۱۰۶: در لطف بنکته سخن میمانی 99شمارهٔ ۱۰۷: گر دسترسی بسیم و زر داشتمی 100شمارهٔ ۱۰۸: ایدل اگرم امان جان بایستی 101شمارهٔ ۱۰۹: بر زلف تو از گره نشان بایستی 102شمارهٔ ۱۱۰: در ساخته بر غم من دیگر جای 103شمارهٔ ۱۱۱: یکروز بطبع با رهی دم نزنی 104شمارهٔ ۱۱۲: باز این دل سرگشته هجران پیمای 105شمارهٔ ۱۱۳: بی دیدن من جان جهانم چونی 106شمارهٔ ۱۱۴: ما را ندهد سپهر یک جرعه می 107شمارهٔ ۱۱۵: نه چون رخ تو گلی بود یاسمنی 108شمارهٔ ۱۱۶: ای بیش ز مه بنیکوئی و کم نی 109شمارهٔ ۱۱۷: گر روی چو مه ز من نهانی نکنی 110شمارهٔ ۱۱۸: دی وعده خلاف آمد ازان آزردی 111شمارهٔ ۱۱۹: تا چند دل آزاری و رخ برتابی 112شمارهٔ ۱۲۰: خود از همه کار جور کردن دانی 113شمارهٔ ۱۲۱: ایدوست اگر نصیحتم میشنوی 114شمارهٔ ۱۲۲: در حسن مماثلت بیوسف نکنی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ