کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای مقبل ار سعادت دنیات رو نماید

    وآن زشت رو بچشم بد تو نکو نماید

    از برقعی که تازه بود رنگ او بخوبی

    این کهنه گنده پیر بتو روی نو نماید

    امروزه غره ای تو بدین خوب رو و بی شک

    فردا عروس زشتی خود را بشو نماید

    چون پای بست سلسله مهر او شدستی

    اصلع سری بچشم تو زنجیر مو نماید

    هرکس که خواستار وی آمد بدست عشوه

    چشم دلش ببندد و خود را بدو نماید

    اندک بقاست چون گل و نزد تو هست خارش

    چون تازه سبزه یی که بر اطراف جو نماید

    عزلت کند اگرچه عمل دار ملک باشی

    امروز رنگ دیدی فردات بو نماید

    آیینه یی است موی سپید تو ای سیه دل

    هرگه که اندرو نگری مرگ رو نماید

    در چشم اهل عقل برافراز تخت هستی

    مانند بیذقی که بچاهی فرو نماید

    امروز ظالم ار چو توانگر عزیز باشد

    فردات خوارتر ز گدایان کو نماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha