کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر کسی از نعمت این منعمان ادرار خورد

    همچو گربه کاسه لیسید و چو سگ مردار خورد

    همچو مارش سر همی کوبند امروز ای پسر

    هرکه روزی دانه یی چون موش ازین انبار خورد

    چون ز کسب خود ندارد نان قسمت و آب رزق

    همچو اشتر مرغ آتش همچو لکلک مار خورد

    کاشکی پیر ار ازین ادرار بودی بی نیاز

    چون بباید دادن امسال آنچه مسکین پار خورد

    کار کن گر پیشه دانی زآنکه مرد کار اوست

    کآب روی دین نبرد و نان ز مزد کار خورد

    نزد درویشان ز شیرینی ایشان خوشترست

    همچو شوره گر کسی خاک از بن دیوار خورد

    بر سر خوان قناعت شوربای عافیت

    آنکس آشامد که نان جو سلیمان وار خورد

    رو بآب صبر تر کن پس بآسانی بخور

    نان خشکی را که سگ چون استخوان دشوار خورد

    کآنچه درویشان صاحب دل بخرسندی خورند

    نی مگس از شکر و نی نحل از گلزار خورد

    رو غم دین خور درین دنیا که فردا در بهشت

    نوش شادی آن خورد کین نیش غم بسیار خورد

    پاک دار آیینه دل روی جان بین اندرو

    روی ننماید بکس آیینه زنگار خورد

    خوردن حل و حرام از اختلاف قسمتست

    هرکه دارد قسمتی از حضرت جبار خورد

    اندرین ویرانه گاو و خر گیاه و نحل گل

    وآدمی خرما تناول کرد و اشتر خار خورد

    یارب این ساعت چو تایب از گنه مستغفرست

    سیف فرغانی که این ادرار از ناچار خورد

    خوردنش را چون گنه دانست اگر چه نعمتست

    یک درم از وی بده الحمد و استغفار خورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha