به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کبوتری، سحر اندر هوای پروازی
ببام لانه بیاراست پر، ولی نپرید
رسید بر پرش از دور، ناوکی جانسوز
مبرهن است کازان طعنه بر دلش چه رسید
شکسته شد پر و بالی، نزار گشت تنی
گسست رشتهٔ امیدی و رگی بدرید
گذشت بر در آن لانه، شامگه زاغی
طبیب گشت، چه رنجوری کبوتر دید
برفت خار و خس آورد و سایبانی ساخت
برای راحت بیمار خویش، بس کوشید
هزار گونه ستم دید، تا بروزن و بام
ز برگهای درختان سبز پرده کشید
ز جویبار، بمنقار خویش آب ربود
بباغ، کرد ره و میوهای ز شاخه چید
گهی پدر شد و گه مادر و گهی دربان
طعام داد و نوازش نمود و ناله شنید
ببرد آنهمه بار جفا که تا روزی
ز درد و خستگی و رنج، دردمند رهید
بزاغ گفت: چه نسبت سپید را بسیاه
ترا بیاری بیگانگان، چه کس طلبید
بگفت: نیت ما اتفاق و یکرنگی است
تفاوتی نکند خدمت سیاه و سفید
ترا چو من، بدل خرد، مهر و پیوندیست
مرا بسان تو، در تن رگ و پی است و ورید
صفای صحبت و آئین یکدلی باید
چه بیم، گر که قدیم است عهد، یا که جدید
ز نزد سوختگان، بیخبر نباید رفت
زمان کار نباید به کنج خانه خزید
غرض، گشودن قفل سعادتست بجهد
چه فرق، گر زر سرخ و گر آهن است کلید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.