کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبح آمد و مرغ صبحگاهی

    زد نغمه، بیاد عهد دیرین

    خفاش برفت با سیاهی

    شد پر همای روز، زرین

    در چشمه، بشوق جست ماهی

    شبنم بنشست بر ریاحین

    شد وقت رحیل و مرد راهی

    بنهاد بر اسب خویشتن، زین

    *****

    هر مست که بود، هشیار است

    *****

    کندند ز باغ، خار و خس را

    گردید چمن، زمردین رنگ

    دزدید چو دیو شب، نفس را

    خوابید ز خستگی، شباهنگ

    هنگام سحر، در قفس را

    بشکست و پرید صید دلتنگ

    بر سر نرسانده این هوس را

    بر پاش رسید ناگهان سنگ

    *****

    این عادت دور روزگار است

    *****

    آراست بساط آسمانی

    از جلوه‌گری، خور جهانتاب

    بگریخت ستارهٔ یمانی

    از باغ و چمن، پرید مهتاب

    رخشنده چو آب زندگانی

    جوشید ز سنگ، چشمهٔ آب

    وان مست شراب ارغوانی

    مخمور فتاد و ماند در خواب

    *****

    مستی شد و نوبت خمار است

    *****

    ای مرغک رام گشته در دام

    برخیز که دام را گسستند

    پر میزن و در سپهر بخرام

    کز پر شکن تو، پر شکستند

    بس چون تو، پرندگان گمنام

    جستند ره خلاص و جستند

    با کوشش و سعی خود، سرانجام

    در گوشهٔ عافیت نشستند

    *****

    کوشنده همیشه رستگار است

    *****

    همسایهٔ باغ و بوستان باش

    تا چند کناره میگزینی

    چون چهرهٔ صبح، شادمان باش

    تا چند ملول مینشینی

    هم صحبت مرغ صبح خوان باش

    تا چند نژندی و حزینی

    چالاک و دلیر و کاردان باش

    در وقت حصاد و خوشه‌چینی

    *****

    آسایش کارگر ز کار است

    *****

    آنگونه بپر، که پر نریزی

    در دامن روزگار، سنگ است

    بسیار مکن بلند خیزی

    کافتادن نیک نام، ننگ است

    گر صلح کنی و گر ستیزی

    این نقش و نگار، ریو و رنگ است

    گر سر بنهی و گر گریزی

    شاهین سپهر، تیز چنگ است

    *****

    صیاد زمانه، جانشکار است

    *****

    بر شاخه سرخ گل، مکن جای

    کان حاصل رنج باغبان است

    منقار ز برگ گل، میارای

    گل، زیور چهر بوستان است

    در نارون، آشیانه منمای

    برگش مشکن، که سایبان است

    از بامک پست، دانه مربای

    کان دانه برای ماکیان است

    *****

    او طائر بسته در حصار است

    *****

    از میوهٔ باغ، چشم بر بند

    خوش نیست درخت میوه بی‌بار

    با روزی خویش، باش خرسند

    راهی که نه راه تست، مسپار

    آنجا که پر است و حلقه و بند

    دام ستم است، پای مگذار

    فرض است نیازموده را پند

    و آگاه نمودنش ز اسرار

    *****

    یغماگر و دزد، بی‌شمار است

    *****

    آذوقهٔ خویش، کن فراهم

    زان میوه که خشک کرده دهقان

    گه دانه بود زیاد و گه کم

    همواره فلک نگشته یکسان

    بی گل، نشد آشیانه محکم

    بی پایه، بجا نماند بنیان

    اندود نکرده‌ای و ترسیم

    ویرانه شود ز برف و باران

    *****

    جاوید نه موسم بهار است

    *****

    در لانهٔ دیگران منه گام

    خاشاک ببر، بساز لانه

    بی رنج، کسی نیافت آرام

    بی سعی، نخورد مرغ دانه

    زشت است ز خلق خواستن وام

    تا هست ذخیره‌ای به خانه

    از دست مده، بفکرت خام

    امنیت ملک آشیانه

    *****

    این پایهٔ خرد، استوار است

    *****

    خوش صبحدمی، اگر توانی

    بر دامن مرغزار بنشین

    چون در ره دور، دیر مانی

    بال و پر تو، کنند خونین

    گر رسم و ره فرار دانی

    چون فتنه رسد، تو رخت بر چین

    این نکته، چو درس زندگانی

    آویزهٔ گوش کن، که پروین

    *****

    در دوستی تو پایدار است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha