کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن یکی درویش گفت اندر سمر

    خضریان را من بدیدم خواب در

    گفتم ایشان را که روزی حلال

    از کجا نوشم که نبود آن وبال

    مر مرا سوی کهستان راندند

    میوه‌ها زان بیشه می‌افشاندند

    که خدا شیرین بکرد آن میوه را

    در دهان تو به همتهای ما

    هین بخور پاک و حلال و بی‌حساب

    بی صداع و نقل و بالا و نشیب

    پس مرا زان رزق نطقی رو نمود

    ذوق گفت من خردها می‌ربود

    گفتم این فتنه‌ست ای رب جهان

    بخششی ده از همه خلقان نهان

    شد سخن از من دل خوش یافتم

    چون انار از ذوق می‌بشکافتم

    گفتم ار چیزی نباشد در بهشت

    غیر این شادی که دارم در سرشت

    هیچ نعمت آرزو ناید دگر

    زین نپردازم به حور و نیشکر

    مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام

    دوخته در آستین جبه‌ام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha