کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سر تختی شنید آن نیک‌نام

    طقطقی و های و هویی شب ز بام

    گامهای تند بر بام سرا

    گفت با خود این چنین زهره کرا

    بانگ زد بر روزن قصر او که کیست

    این نباشد آدمی مانا پریست

    سر فرو کردند قومی بوالعجب

    ما همی گردیم شب بهر طلب

    هین چه می‌جویید گفتند اشتران

    گفت اشتر بام بر کی جست هان

    پس بگفتندش که تو بر تخت جاه

    چون همی جویی ملاقات اله

    خود همان بد دیگر او را کس ندید

    چون پری از آدمی شد ناپدید

    معنی‌اش پنهان و او در پیش خلق

    خلق کی بینند غیر ریش و دلق

    چون ز چشم خویش و خلقان دور شد

    هم‌چو عنقا در جهان مشهور شد

    جان هر مرغی که آمد سوی قاف

    جملهٔ عالم ازو لافند لاف

    چون رسید اندر سبا این نور شرق

    غلغلی افتاد در بلقیس و خلق

    روحهای مرده جمله پر زدند

    مردگان از گور تن سر بر زدند

    یک دگر را مژده می‌دادند هان

    نک ندایی می‌رسد از آسمان

    زان ندا دینها همی‌گردند گبز

    شاخ و برگ دل همی گردند سبز

    از سلیمان آن نفس چون نفخ صور

    مردگان را وا رهانید از قبور

    مر ترا بادا سعادت بعد ازین

    این گذشت الله اعلم بالیقین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha