کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هم‌چنان کن زاهد اندر سال قحط

    بود او خندان و گریان جمله رهط

    پس بگفتندش چه جای خنده است

    قحط بیخ مؤمنان بر کنده است

    رحمت از ما چشم خود بر دوختست

    ز آفتاب تیز صحرا سوختست

    کشت و باغ و رز سیه استاده است

    در زمین نم نیست نه بالا نه پست

    خل می‌میرند زین قحط و عذاب

    ده ده و صد صد چو ماهی دور از آب

    بر مسلمانان نمی‌آری تو رحم

    مؤمنان خویشند و یک تن شحم و لحم

    رنج یک جزوی ز تن رنج همه‌ست

    گر دم صلحست یا خود ملحمه‌ست

    گفت در چشم شما قحطست این

    پیش چشمم چون بهشتست این زمین

    من همی‌بینم بهر دشت و مکان

    خوشه‌ها انبه رسیده تا میان

    خوشه‌ها در موج از باد صبا

    پر بیابان سبزتر از گندنا

    ز آزمون من دست بر وی می‌زنم

    دست و چشم خویش را چون بر کنم

    یار فرعون تنید ای قوم دون

    زان نماید مر شما را نیل خون

    یار موسی خرد گردید زود

    تا نماند خون بینید آب رود

    با پدر از تو جفایی می‌رود

    آن پدر در چشم تو سگ می‌شود

    آن پدر سگ نیست تاثیر جفاست

    که چنان حرمت نظر را سگ نماست

    گرگ می‌دیدند یوسف را به چشم

    چونک اخوان را حسودی بود و خشم

    با پدر چون صلح کردی خشم رفت

    آن سگی شد گشت بابا یار تفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha