کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت عفریتی که تختش را به فن

    حاضر آرم تا تو زین مجلس شدن

    گفت آصف من به اسم اعظمش

    حاضر آرم پیش تو در یک دمش

    گرچه عفریت اوستاد سحر بود

    لیک آن از نفخ آصف رو نمود

    حاضر آمد تخت بلقیس آن زمان

    لیک ز آصف نه از فن عفریتیان

    گفت حمدالله برین و صد چنین

    که بدیدستم ز رب العالمین

    پس نظر کرد آن سلیمان سوی تخت

    گفت آری گول‌گیری ای درخت

    پیش چوب و پیش سنگ نقش کند

    ای بسا گولان که سرها می‌نهند

    ساجد و مسجود از جان بی‌خبر

    دیده از جان جنبشی واندک اثر

    دیده در وقتی که شد حیران و دنگ

    که سخن گفت و اشارت کرد سنگ

    نرد خدمت چون بنا موضع بباخت

    شیر سنگین را شقی شیری شناخت

    از کرم شیر حقیقی کرد جود

    استخوانی سوی سگ انداخت زود

    گفت گرچه نیست آن سگ بر قوام

    لیک ما را استخوان لطفیست عام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha