به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت
یک جلوه کرد و مملکت دل فرو گرفت
یک تار از آن دو سنبل پرچین به چین رسید
از زلف مشک بوی تو در مشک بو گرفت
دل اعتکاف کوی تو دارد بر او مگیر
مرغ حریم کعبه نباشد برو گرفت
این آهوی رمیده که اندر کمند تست
او را مران که با سگ کوی تو خو گرفت
گفتم سخن ز کوی تو گویم به خنده گفت
بگذار گفت و گو که جهان گفت و گو گرفت
مه با عذار یار برابر همی نمود
زلفش به شیوه شد طرف روی او گرفت
سر تا به پای هستی ابن حسام سوخت
آه این چه آتش است که ناگه درو گرفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.