کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهّاد و عُجب و گوشه ی محراب وکار خویش

    ما و نیاز قبله ی ابروی یار خویش

    ما را نسیم طرّه ی خوبان به یاد داد

    هان تا به باد بر ندهی روزگار خویش

    ما را چه اختیار اگر بخت یار نیست

    آری به اختیار کشد بختیار خویش

    گفتم که جان نثار تو کردم قبول کن

    گفتا که چشم نیست مرا بر نثار خویش

    با خاک آستانه چو کردی برابرم

    سر بر فلک کشیده ام از اعتبار خویش

    من صید لاغرم به کمند تو پای بند

    بگشای دست و روی متاب اش شکار خویش

    ساقی می صبوح به ابن حسام ده

    بشکن خمار او به می خوشگوار خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha