کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم به چشم تو آمد به دودمان سیاه

    حذر نکرد همانا ز خان و مان سیاه

    ز قید زلف تو پرهیز می کند دل من

    چنانکه مار گزیده ز ریسمان سیاه

    زبان برید قلم راز من هویدا کرد

    سرش بریده که در من کشد زبان سیاه

    فغان که صومعه گیران دورنگ و زّراقند

    به درعه های سفید و به طیلسان سیاه

    شبی دراز به باید که من بپردازم

    شکایت سر زلف تو با شبان سیاه

    چو خط سبز تو بگرفت طرف چشمه نوش

    خضر به آب حیات امد از مکان سیاه

    نشان خال تو بر دل نگاشت ابن حسام

    که هرگزش مرواد از دل آن نشان سیاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha