حضرت لقمان که بنوع بشر
هست ز حکمت به حقیقت پدر
با پسر خویش برای رشاد
گفت سخنها ز طریق و داد
لاجرم از آن درر آبدار
گویمت این چار در شاهوار
گفت پسر را که دو حرف از ضمیر
محو مکن پند پدر در پذیر
زان دو یکی مرگ بود یک خدا
باشد از این هر دو تغافل خطا
هر دو دگر هست فراموش کن
جان پدر پند مرا گوش کن
زان دو یکی اینکه اگر در جهان
کس بتو بد کرد تو بگذر از آن
وان یکش این کز تو ز راه وفا
رفت چو نیکی بکسی کن رها
نیست مر این چار سخن را نظیر
آن دو بگیر این دو رها کن صغیر