کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوالهوس دل به هوا بسته‌ئی
    گفت بدرویش ز خود رسته‌ئی
    کاین دل من مایل درویشی است
    در طلب مصلحت‌اندیشی است
    خضر ره من شو و بنما رهم
    کن ز ره فقر و فنا آگهم
    تا که رسانیم بدین افتخار
    گو که فراهم کنم اسباب کار
    گفت که ای مانده به اسباب در
    باید از این مرحله کردن گذر
    آنچه که اسیاب بدین فن بود
    از سر اسباب گذشتن بود
    آنچه که سرمایه درویشی است
    مایه ز کف دادن و بی‌خویشی است
    این ره هربوالهوس خام نیست
    راه حق است این ره حمام نیست
    گر طلبی حق ز خودی شو جدا
    می‌نشود جمع خودی با خدا
    هم تو صغیر از خودی آزاد باش
    بیخودی آور بکف و شاد باش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha