کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به سر زلف تو گر جز تو مرا یاری هست
    یا به جز زلف توام رشتهٔ زنّاری هست
    تاجر عشقم و بارم همه کالای وفاست
    نه گمانم که در این شهر خریداری هست
    مشک تاتار، دودصدبار به یک جو نخرم
    برکفم از شکن زلف تو تا، تاری هست
    به جز آئینه ی رویت که ز خط یافت صفا
    تیره هر آینه کو را خط زنگاری هست
    همه دانند که من مات و گرفتار توام
    خود در آئینه نظر کن گرت اِنکاری هست
    شور لعل لب پرشور تو اندر دل من
    آن چنانست که در سینه نمکزاری هست
    نه خیال خُتنم هست و نه سودای خطا
    تامرا، با سر زلف تو سروکاری هست
    به سر زلف تو سوگند که گر، بی رخ تو
    دو جهان را، به نظر قیمت و مقداری هست
    بیوفایی به «وفایی» مکن اینسان که وفا
    نه متاعیست که در هر سر بازاری هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha