کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا بدان زلف سیه دست تمنّا زده‌ایم
    خویش را، بر سپهی با تن تنها زده‌ایم
    بر سر کوی خرابات در اوّل سودا
    دفتر و سبحه و سجّاده به صهبا زده‌ایم
    ما از آن باده کشانیم که از روز نخست
    خُم و خمخانه می و میکده یکجا زده‌ایم
    رشحهٔ بحر وجودیم و همانند حُباب
    خیمهٔ هستی خود، بر سر دریا زده‌ایم
    جذبهٔ عشق تو ما را، شده جذّاب وجود
    کز ثری گام فراتر، ز ثریّا زده‌ایم
    این هم از غایت کوته‌نظری بود، که ما
    مثلِ قدّ تو با شاخهٔ طوبی زده‌ایم
    حلقهٔ کاکل غلمان و خم گیسوی حور
    همه با یکسر موی تو، به سودا زده‌ایم
    به خیال خم ابروی تو بوده است که ما
    قدم اندر حرم و دیر و کلیسا زده‌ایم
    چشم مست تو، به مستی چو اشارت فرمود
    ای بسا سنگ که بر شیشهٔ تقوی زده‌ایم
    از گریبان دل ار، پرتو صبحی پیداست
    بوسه بر خاک درش در دل شب‌ها زده‌ایم
    تا «وفایی» نگریزد، ز سر کوی وفا
    از سر زلف ورا، سلسله بر پا زده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha