کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما در این شهر گداییم و گدای خودتیم
    به تو وارد شده نازل به فنای خودتیم
    ما که وارد، به تو هستیم چه اینجا چه به حشر
    هرکجا پای حساب است به پای خودتیم
    عجب است از کرمت گر ندهی ما را جای
    زانکه مهمان رسیده به سرای خودتیم
    بگسستیم دل از سلسله ی زلف بتان
    تا که در سلسله ی مهر و وفای خودتیم
    هشت سال است که در کوی تو هستیم مقیم
    خود تو دانی که به امّید عطای خودتیم
    ماسگ کوی تو هستیم همین ما را بس
    که سگ قنبر و بر درب سرای خودتیم
    بر سگان فخر کند گر سگ اصحاب رقیم
    ما بر او فخر که در کهف ولای خودتیم
    آن چنان پُر، ز وجودت شده اجزای وجود
    که به هر عضو چو، نی پر ز صدای خودتیم
    جز هوای تو هوایی نبود در سر ما
    به سرت گر برود سر، به هوای خودتیم
    به «وفایی» غم بی برگ و نوایی مپسند
    که ستایشگر پر شور و نوای خودتیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha