کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر مثل کز دهنت ای بت زیبا زده‌ایم
    گر به جز هیچ مثالی زده بی‌جا زده‌ایم
    زان دهن دم نتوانیم زدن گر بزنیم
    حرفی از نقطهٔ موهوم به ایما زده‌ایم
    خود، به یاد لب تو شیرهٔ شکّر نوشیم
    بوسه از تنگی الفاظ به معنی زده‌ایم
    ما خریدیم به جان فتنهٔ ابروی ترا
    خویش را، بر دم شمشیر به عمدا زده‌ایم
    چون به جز عشق تو نبود، به دو گیتی هنری
    لاجرم زیر هنرها همه یکجا زده‌ایم
    بهر یک جلوه چو موسی ارنی گو همه عمر
    عَلَم عشق تو بر قلّهٔ سینا زده‌ایم
    تا نهادیم به سر تاج غلامیّ ترا
    طعنه بر افسر اسکندر و دارا زده‌ایم
    تا که ما خاک‌نشین سر کوی تو شدیم
    خیمه بالاتر، از این گنبد مینا زده‌ایم
    این دل نازک ما با دل سنگین بتان
    شیشه‌ای هست که بر صخرهٔ صمّا زده‌ایم
    فتنهٔ چشم تو از درد دل ماست که ما
    سرمهٔ ناز بر آن نرگس شهلا زده‌ایم
    تا «وفایی» نکند عشق بتان را اظهار
    بر دهان و دل او مُهر خموشا زده‌ایم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha