کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به فردوس استاد منشاد باد

    ز ابجد الی ضظغم داد یار

    پس از آن مرا فارسی خان نمود

    کلام عرب پس به درسم فزود

    چو از صرف و ازنحو گشتم خبر

    بدیدم بهحالم ندارد ثمر

    چواز فقه ومنطق شدم مستفیض

    ندیدم شفائی به حال مریض

    ز اعداد ورمل ونجوم وحساب

    ندیدم به احوال خودفتح باب

    بنستم از این علم ها هیچ طرف

    به باطل همه عمر من گشت صرف

    چو از علم عشق آگهم کرد دوست

    بدیدم که علمی اگر هست اوست

    در آنجا همه بحث از وحدت است

    نه از ارث اموات و از قسمت است

    چوآگاه گردیدم از علم عشق

    بس اسرار را دیدم ازعلم عشق

    غرض اینکه علم ار بود عاشقی است

    کسیرا که این علم نبود شقی است

    اگر علم خواهی بخوان علم عشق

    بیا تا نمایم بیان علم عشق

    در آنجا همه مبحث از دلبر است

    که غائب زچشم و چو جان در بر است

    در او وصفها باشد از روی دوست

    پریشان سخنها ز گیسوی دوست

    حکایت ز وصل است واز اشتیاق

    شکایت ز بخت است ودرد فراق

    در آنجا سخن نیست از کفر ودین

    نه از دوزخ ونه زخلد برین

    نه از نیک وزشت وحلال وحرام

    نه ازدیر و کعبه نه از ننگ ونام

    همه باب و فصل وی از وحدت است

    عدد یک بودهر چه درکثرت است

    کسی دارد ار روی دل با یکی

    شده است آگه از علم عشق اندکی

    شود بیخود از علم عشق آنچنان

    که خود را نبیند دیگر درمیان

    کنداحوالی دور از چشم او

    رود علت کوری از چشم او

    به عالم نبیند به جز روی دوست

    به هر سوکند روهمی بیند اوست

    ولی هر که دم زد ز اسرار عشق

    شود همچو منصور بردار عشق

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha