به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رفیقی ندیدم که باشد شفیق
ز اکسیر نایاب تر شد رفیق
تو راکیسه وکاسه تا پر بود
سخن های تو خوشتر از در بود
رفیقان همه یار غار تواند
همه بنده خاکسار تواند
چو گرددتهی این ز می آن ز زر
نگیرنددیگر ز حالت خبر
رفیقان خود را شناسی عیار
بدانی که بوند بهر چه کار
اگر خوار گردی وبی اعتبار
همه یارهای تو گردند مار
رفیقی که میگفت روحی فداک
گزد آنچنانک که گردی هلاک
مرا شب رفیقند شمع ولگن
رفیقم به روزند رنج ومحن
از اینخلق دوری خوش است ای عزیز
همی تا توانی از ایشان گریز
خوش آنکس که از مردم روزگار
چو فرار از آتش نماید فرار
رفیقی شفیق ار به دست آیدت
به دست آنچه در دهر هست آیدت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.