کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چنان قحط سالی به شیراز شد

    که روح از بدن ها به پرواز شد

    ملخ کرد منزل به بستان و کشت

    اثر از تر وخشک برجا نهشت

    همه خلق برکنده دل ازحیات

    شده شاه شطرنج وگردیده مات

    از آن خلق بی حال ناخوش مزاج

    طلب کرد مأمور والی خراج

    چنان تنگ شد عرصه بر مردمان

    که از زندگانی گذشته و جان

    نمانداز برای کسی در دیار

    نه پای فرار ونه جای قرار

    یکی را به زنجیر بستند سخت

    یکی را به بر جامه شد لخت لخت

    فقیری دل آشفته چون زلف یار

    بشد پیش والی به اصلاح کار

    که ازحال این خلق خود آگهی

    مفرما به احسانشان کوتهی

    بفرمود والی چه احسان کنم

    تمنا چه دارند کان سان کنم

    بگفتش نخواهد کسی از تو چیز

    توچیزی مخواه از کسی ای عزیز

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha