بلند اقبال
بخش سوم
بخش ۲۵ - حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان قحط سالی به شیراز شد که روح از بدن ها به پرواز شد ملخ کرد منزل به بستان و کشت اثر از تر وخشک برجا نهشت همه خلق برکنده دل ازحیات شده شاه شطرنج وگردیده مات از آن خلق بی حال ناخوش مزاج طلب کرد مأمور والی خراج چنان تنگ شد عرصه بر مردمان که از زندگانی گذشته و جان نمانداز برای کسی در دیار نه پای فرار ونه جای قرار یکی را به زنجیر بستند سخت یکی را به بر جامه شد لخت لخت فقیری دل آشفته چون زلف یار بشد پیش والی به اصلاح کار که ازحال این خلق خود آگهی مفرما به احسانشان کوتهی بفرمود والی چه احسان کنم تمنا چه دارند کان سان کنم بگفتش نخواهد کسی از تو چیز توچیزی مخواه از کسی ای عزیز بلند اقبال