کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پورعمران به دلی غرقه نور

    می شد از بهر مناجات به طور

    دید در راه سر دوران را

    قاید لشکر مهجوران را

    گفت کز سجده آدم ز چه روی

    تافتی روی رضا راست بگوی

    گفت عاشق که بود کامل سیر

    پیش جانان نبرد سجده غیر

    گفت موسی که به فرموده دوست

    سر نهد هر که به جان بنده اوست

    گفت مقصود ازان گفت و شنود

    امتحان بود محب را نه سجود

    گفت موسی که اگر حال این است

    لعن و طعن تو چراش آیین است

    بر تو چون از غضب سلطانی

    شد لباس ملکی شیطانی

    گفت کین هر دو صفت عاریتند

    مانده از ذات به یک ناحیتند

    گر بیاید صد ازین یا برود

    حال ذاتم متغیر نشود

    ذات من بر صفت خویشتن است

    عشق او لازمه ذات من است

    تاکنون عشق من آمیخته بود

    در عرضهای من آویخته بود

    داشت بخت سیه و روز سفید

    هر دمم دستخوش بیم و امید

    این دم از کشمکش آن رستم

    پس زانوی وفا بنشستم

    لطف و قهرم همه یکرنگ شده ست

    کوه و کاهم همه همسنگ شده ست

    عشق شست از دل من نقش هوس

    عشق با عشق همی بازم و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha