به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
رهروی روی به تنهایی کرد
بهر حج بادیه پیمایی کرد
راحله پای بیابان پیمای
قافله دیو و دد جان فرسای
تف نشان جگرش موج سراب
گرد شوی قدمش چشم پر آب
جز عصا کس نگرفته دستش
غیر نعلین نه کس پابستش
روزی از دور یکی شخص غریب
شد پدیدار به دیدار مهیب
گفت تو آدمیی یا پریی
که عجب بر سر غارتگریی
گوهر ایمنی از من بردی
به کف خایفیم بسپردی
گفت نی آدمیم من پریم
لیک چون آدمیان گوهریم
تو کیی، مؤمن واحد دانی
یا نه در شرک فرس می رانی
گفت من سوی یکی رو دارم
از دو گویان جهان بیزارم
گفت اگر زانکه خدای تو یکیست
در دلت از یکی او نه شکیست
شرم بادت که جز از وی ترسی
پای بگذاشته از پی ترسی
چون خدادان ز خدا ترسد و بس
ترسد از وی همه چیز و همه کس
لیک ترسد چو نترسد ز خدای
هر وقت از همه کس در همه جای
ترسگاری ز خدا عاقلی است
لیک از غیر خدا غافلی است
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.