کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زد حکیمی به لب دریا گام

    تا کشد تازه شکاری در دام

    آرد انداخته دامی ز نظر

    ماهی حکمتی از بحر بدر

    دید مردی غم گیتی در دل

    کرده بر ساحل دریا منزل

    سر اندوه فرو برده به خویش

    ناوک آه برآورده ز کیش

    گفت چندین به دل اندوه که چه

    کم ز کاهی غم چون کوه که چه

    داد پاسخ که ز ناسازی بخت

    کار شد بر من دلسوخته سخت

    نه دلی ساده ز نقش هوسم

    نه رسیدن به هوس دسترسم

    کیسه از زر تهی و کاسه ز لوت

    مانده پشت و شکم از قوت و قوت

    گفت پندار که از مال و منال

    کشتیی بود تو را مالامال

    بحر زد موجی و کشتی بشکست

    پاره ای تخته ات افتاد به دست

    شدی از هول بر آن تخته سوار

    بعد یک ماه رسیدی به کنار

    یا خود انگار که بودت به زمین

    قاف تا قاف جهان زیر نگین

    بر تو زین دایره حادثه ناک

    ریخت رنجی که رسیدی به هلاک

    با تو گفتند کزین غم نرهی

    تا ز سر افسر شاهی ننهی

    باختی ملک و ز مردن جستی

    به فلاکت ز هلاکت رستی

    این دم این گنج سلامت که تو راست

    عمر بی رنج و غرامت که تو راست

    بهتر از کشتی پر مال و زرت

    خوشتر از افسر زرین به سرت

    شکر گو شکر کزین دیر سپنج

    جز غم و رنج نبیند گله سنج

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha