کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا عکس رخش در دل عشاق عیان شد

    برداشت ز رخ پرده و در پرده نهان شد

    برخاست ز صحرای عدم گرد معانی

    چون بحر وجود ازلی موج فشان شد

    از صبح ازل نقش رخ یار بدیدم

    تا شام ابد جان بخیالش نگران شد

    بی عشق دلی زنده جاوید نماند

    چون عشق حیاتست که جان زنده آن شد

    گفتی که در آئینه بجز یار توان دید

    چندانکه بدیدیم نه این گشت و نه آن شد

    میخواست که خود را بنماید بخود آن یار

    گه صورت پیر آمد و گه شکل جوان شد

    چون نور علی رالب گفتار برآمد

    سرتاسر آفاق پر از شور و فغان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha