به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چنان مستم ز یار نازنینی
که از مستی ندانم کفر و دینی
من آن ساعت بریدم دست از جان
که دل بستم بمهر مه جبینی
سلیمان ار نیم از دولت عشق
جهانی باشدم زیر نگینی
خوشا آن ژنده پوش بیسر و پا
که دست افشاند از هر آستینی
مهی کش خوابگه سنجاب شاهیست
چه غم دارد ز خاکستر نشینی
بتی دارم که هر تاری ز زلفش
بود عشاق را حبل المتینی
نه جز یاد رخش دل را انیسی
نه جز کنج غمش جان را قرینی
دلی گر روشن از نور علی نیست
به فرمان حقش نبود یقینی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.