کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شیدگانی سهمگین کولنگ و بی هنجار شد
    بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد
    وان دهان کز کوچکی نقطه پرگار بود
    از فراخی باز همچون دایره پرگار شد
    زلف مشک افشان او بر ماه چون زنجیر بود
    ریش شلعک کرد و زلفش پیشه چون زنار شد
    بر بناگوشی که رنگ او بچشم عاشقان
    دسته دسته گل نمودی پشته پشته خار شد
    وز لبی کز وی برشک آید عقیق آبدار
    چون سفال بیهده بی آب و بیمقدار شد
    زر مشت افشار بودی بوسه او را بها
    سبلت آورد و سزای تیز مشت افشار شد
    صد هزاران جبه و دستار گشت از وی گرو
    تا شبی با تاز بازی خفت و بی شلوار شد
    زلف او تا دست بازی بود، چنبر وار بود
    مرز او تا گند بازی گشت چنبر وار شد
    خال او صفار سالار است و او از رشک خال
    بوق روشن کرد و بی سالار و بی صفار شد
    دست بر دیوار بود آنگه ز بس نغزی که بود
    رفت نغزی مسخ گشت و روی در دیوار شد
    با جهانی خر فشار از خانه بیرون می نرفت
    وز بلای سوزنی از خانمان آوار شد
    دولتی روئی بنا میزد که با چندین گنه
    صاحب خاص شجاع الدین سپهسالار شد
    عالم سعد، احمد مسعود، کز سعد فلک
    هرکه با وی یار شد، با وی سعادت یار شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha