ای مرز تو اندر خور . . . ر پسر عبد
در مرز تو بینم خور . . . ر پسر عبد
علاک در مرز تو چون دید، همانگاه
دانست که از در . . . ر پسر عبد
یکره ز در صدق نگوئی که چه گوئی
آن روی تو با منظر . . . ر پسر عبد
دیدی بگه اندر شده با پشم همه غرق
آنقامت چون عرعر . . . ر پسر عبد
صد . . . ر دگر دیدی استاده مهیا
بر . . . دن تو، همبر . . . ر پسر عبد
. . . ر پسر عبد چو شه بود، تو گفتی
. . . ر دگران لشکر . . . ر پسر عبد
ای گنده جمالی به هجای تو درین شعر
بودم همه مدحتگر . . . ر پسر عبد