کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    حکیم نوزده چون بیست و هفتگان بیند
    همان زمان دو سی اندر نود زمان بیند
    بدان زمان نشود دلشکسته از پی آن
    که سود خویش سراسر در آن زیان بیند
    حکیم نوزده در آب و آینه نگرد
    که تا ز صورت خویش اندر او نشان بیند
    به آینه نگرد خر فراخ . . . ن بیند
    به آب ور نگرد زشت قلتبان بیند
    تو دیو بینی و ابلیس نقش بر دیوار
    در آب و آینه او خویشتن چنان بیند
    حکیم نوزده دارد یکی کلان . . . ری
    ولی چو پس نگرد در میان ران بیند
    حکیم نوزده پیرانه‌سر بپست شود
    گهی که از پس خود گنده جوان بیند
    حکیم نوزده را علتی پدید آمد
    که راحت از سر کالفته کلان بیند
    به هوشیاری شرم آیدش بخسبد مست
    ز تاب خیز مر او را چو ناتوان بیند
    گرز بد به او در نهد چنان که سزد
    به رایگانان کردن چو رایگان بیند
    ز خواب مستی ناگه جهان جهان گردد
    میان ران در . . . ن جوید و جهان بیند
    دریغ مرد حکیمی که تان را پس پشت
    هماره چون در دروازه پشتبان بیند
    پدید باشد چون آفتاب و مر خود را
    به زیر سایه تار اندرون نهان بیند
    هلد به شهر خجند اندرون به تنهایی
    وز آن به گرد سمرقند داستان بیند
    چو شعر گوید آن خورده خرزه حکما
    فزون ز نوزده من گوه در دهان بیند
    به حلقه شعرا بربرید باید چون
    حکیم نوزده خود را در آن میان بیند
    رباط . . . ر غریبان و شهریان سازد
    فراخ . . . ن را کز دور کاروان بیند
    من ار غریب خوهم بود از پس یک ماه
    بدان رباط مرا نیز میهمان بیند
    به سرگرانی برخیزد از کلانی . . . ن
    سبک بخسبد چون سرخ سرگران بیند
    هجای من چو بخواند فزون ز دیوانی است
    گران ندارد و بر من دگر ضمان بیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha