کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر ز تنی که چگندر نمای شد سر او
    ز . . . ن گنده بود گنده چگندر او
    بصد مغاک بر کتانی و معیده سری
    چگندر و گزری نیست کان برابر او
    چو گردن شتر مست کفک نفج بود
    درایکی دو در آویخته ز حنجر او
    و یا چو گردن ارجی در ازو خم در خم
    نمانده جز رگ و پی ریخته همه پر او
    برهنه گشته چو بازیگران چنبرجه
    ز . . . ن کودک وارونه خفته چنبر او
    ز بسکه چنبر جسته است و می جهد مانده است
    نشان چنبر بازیگری بچنبر او
    بسان طفلک کاوراگی عسل پرورد
    ز چهره عسل کودکان بود خور او
    سپید کونی خواهد بروشنائی خور
    وگر نباشد نبود سزا و درخور او
    چنانکه گر شب تاری بکار برخیزد
    همی خورد خور خود را بروشنی خور او
    غلام . . . ن غلامی بود که از سیلی
    بدست چوب کند برتر و فروتر او
    گریز جوید از آن . . . ن که از فراخی آن
    بگاه کار نداند ز خشک اوتر او
    رگ آوری را عین الکمال بیمراوست
    معصفری را قاضی جمال بیمر او
    گسستن رگ . . . ن از تن رگ آور اوست
    مزعفری رخ ما از سر معصفر او
    ز دست آنکه بود دوستدار مهتر ما
    به . . . ن او که نباشد رهی و چاکر او
    اثیر ملک رضی دولت صفی الدین
    یگانه ای که ندارد زمانه دیگر او
    جواب شعر معزیست آن کجا گوید
    سمن بری که فسونگر شدست عبهر او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha