اسم شریف آن جناب میرزا محمد حسین بوده و در خدمت علمای کرمان تحصیل کمالات نموده و دست ارادت به جناب نورعلی شاه اصفهانی داده و پا در دایرهٔ اهل حال نهاده. سالک مسالک ایقان و ناهج منهج عرفان قدوهٔ سالکان و منجی هالکان. دیدهاش مطلع انوار سبحانی و سینهاش مخزن اسرار ربانی بوده و جناب زبدة المحققّین میرزا محمد تقی کرمانی نسبت طریقه به وی درست نموده. جناب مولانا احمد ملقب به نظام علی شاه کرمانی هم از فرزندان معنوی اوست. از او تربیت یافته. جمعی از مشایخ معاصرین را ملاقات نموده و زحمت بسیار کشیده. بالاخره در سنهٔ ۱۲۲۵ در کرمان وفات یافته. سه دفتر از مثنوی جنات و کتاب مرآت المحققّین و مثنوی موسوم به غرایب از اوست و این اشعار از دیوان اونوشته شد:
افراخت چودر بستان آن سرو سهی قد را
شد هر شجری طوبی ما ارفعه قد را
آن دلبر روحانی تا زلف پریشان کرد
در مجمع قید آورد دلهای مجرد را
به جان قرار غمش دادم و یقین دارم
که این قرار مرا بی قرار خواهد گشت
غول دنیا ره هر کس که زد و شد یارش
تیره جانست و به جان ره زن درویشانست
عشوهٔ قحبهٔ دنیا نخرد عاشق دوست
هر که شد دوست بدو دشمن درویشانست
خرّم آن وقت که جان طواف حریمت میکرد
روی از دیر و حرم تافته در کوی توبود
در مظهر وجود عیان نیست جز تو کس
بر منظر شهود جمال تو است و بس
در وادی تجلی اعیان ز هر گیاه
صد نخل طور هست عیان با دو صد قبس
نَعْلَیکَ فَاخْلِعْاِنْتکُ مُسْتَقْبِساً سناه
ورنه جمال او نشود بر تو مقتبس
نعلین چیست آرزوی مال و منصبت
نعلین چیست هست هوای تو با هوس
در دام نفس و در قفس تن اسیر چند
یارب مدد که وارهم از دام و از قفس
یَا مَنْهُوَ الإلَهُ وَلَا رَبِّ لِی سِوَاهُ
اِرْحَمْلِرَوْنَقٍ وَلا تَقْلیهِ ملتمس
گفتم به جز عاشق کشی دانم ترا مقصود نه
فرمان به قتلم میدهی گفت آری اما زود نه
گفتم وصالت در جهان ممکن بود برعاشقی
گفت آری اما آن زمان کز هستی او بود نه