و هُوَ زبدة العلما و قدوة العرفا مولانا احمدبن حاج عبدالواجد. والدش از علمای ربانی و از طلاب منهاج عرفانی بود. بعد از اینکه در فرزند خود حالات عالیه و مقامات متعالیه دید در طریقهٔ طریقت مرید پسر خود گردید. غرض، مولانا بعد از تکمیل کمالات دست ارادت به میرزا محمد حسین کرمانی متخلص به رونق داد و قدم در جادهٔ سلوک نهاد و به معارج بلند و مدارج ارجمند رسیده و جمعی از اهل زمان اخلاص و ارادت او را گزیدند و به حالات پسندیده فایض گردیدند. الحق مولانا مردی صاحب حال و حمیده خصال بود و فقیر مکرر به فیض صحبت او رسید. آخرالامر در کرمان در سنهٔ ۱۲۴۰ به ریاض رضوان خرامید. مزارش در خارج کرمان است و زیارتگاه مریدان است. گاهی مثنوی منظوم میفرموده. از اوست:
گر شدیم از پیروان اولیا
در مصیبتها و رنج و ابتلا
این نه جای شکوه باشد نه گله
بل بود اقوم طریق عادله
این مقام شکر جود پادشاست
پیروی کردن به مردان خداست
ناشنیده کس درین دیر سپنج
که بدندی اولیا بی درد و رنج
هرکه قربش بیش افزونش بلاست
مؤمنان را این نشانی از ولاست
ما چو کاه هستیم ومهرش کهربا
جمله ما مجذوب او جذاب ما
در حقیقت در تو میباشد عدو
هر که با ما دشمن است ای نور هو