اسم شریفش آقا محمدرضا، خلف الصدق جناب شیخ المتأخرین آقا محمد هاشم ذهبی بود و در آغاز شباب از کسب علوم کامیاب گردید و چندی دبیری گزید. بعد ترک نمود و انزوا و آرام قبول فرمود و به عبادات شرعیه قیام و اقدام میکرد و به صحبت احباب به سر میآورد و جمعی از ارباب کمال و اصحاب جلال با وی انیس و جلیس بودند و در باغ و راغ با یکدیگر موافقت و مرافقت مینمودند. الحق در فنون کمالات نظماً و نثراً نهایت ربط داشت و گاهی در اعداد اوقاتی مصروف میکرد. غرض، به حسن خلق و تواضع و لطافت طبع و حدت ذهن و استقامت حال و اخلاق حمیده معروف بود و رشتهٔ مؤالفت فی مابین فقیر و وی مستحکم بود. آخر در سنهٔ ۱۲۳۴ وفات نمود. این چند بیت از اوست:
آواز بود هر دو ولی فرق بسی هست
با نالهٔ جانسوز نی آهنگ جرس را
ز یک خشت و گل آخر خانه کردند
چرا این کعبه آن بتخانه کردند
چون خضر رهی نیست درین بادیه باید
ناچار به دنبال صدای جرس افتاد
به کجا رهم به پایان رسد اندرین بیابان
که نه آگهم ز مقصد نه خبر ز راه دارم
خالی به صدر صومعه دل دید جای او
بنهاد رخ به دیر مغان از قفای او
از دیر و حرم باشدشان روی به مقصد
زاهد ز رهی، پیر خرابات ز راهی