جز خون دل به خامه ندادند روزنی
بنوشته اند قسمت ما را گریستن
گوهر کجا و عاطفه زادان ما کجا
فرق است ز آب منجمدی تا گریستن
بیا تمام عمر چو دریا گریستن
آبی نمی خورد دلم از اشک منقطع
از گریه های او خوش خندان شد انجمن
مغرب فگنده آتش در بحر و بر زحرص
باید چو ابر بر سر دنیا گریستن