کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    چو زرتشت را شد خریدار شاه

    بر افزود ویرا بسی قدر و جاه

    همه رسم و آیین او بر گرفت

    وزان عهد بستن ببیرون نرفت

    نهاده بفرمان زرتشت گوش

    شنیدی هر آنچ او بگفتی بهوش

    دگر روز چون سر بر آورد مهر

    وزو شد درفشان زمین و سپهر

    بیامد زراتشت و بر شد بگاه

    شده چهرۀ حاسدان همچو کاه

    بپرسید شه را ز گفتار ها

    همی راند در سازش کار ها

    چو یک از روز اندر گذشت

    بگفتند هر گونه ای سر گذشت

    بد گفت گشتاسب شاه زمین

    که ای شهره پیغمبر راستین

    مرا نزد ایزد چهار آرزوست

    که برهان تو بیگمان اندروست

    بخواهی زیزدان فیروزگر

    که بدهد بدین آرزو ها ظفر

    بگفتار تو خوار و آسان بود

    همین دین به را چو برهان بود

    زراتشت گفتا بگو هر چهار

    که تا من بدانم سخن آشکار

    اگر زانکه این آرزو ممکنست

    ز دادار در خواست بر منست

    بدو گفت شاه ای گرانمایه مرد

    بگفتار من بایدت گوش کرد

    ازین چهار حاجت که گویم بتو

    وزین آرزوها که جویم ز تو

    یکی آنکه روشن شود رای من

    که چونست در آخرت جای من

    دگر آنکه گردد تن من چنان

    که نندیشد از طعنۀ دشمنان

    نباشد سلیحی برو کارگر

    بهنگام آویزش و شور و شر

    ازیرا که چون دین کنم آشکار

    مرا کرد باید بسی کارزار

    سیم آنچه خواهد بدُ اندر جهان

    ز نیک و ز بد و آشکار و نهان

    همه بودنی ها بدانم ز پیش

    ز احوالهای جهان کم و بیش

    چهارم دگر آنکه تا رستخیز

    نگیرد روان من از تن گریز

    چو بشنید زرتشت گفتار شاه

    بدو گفت کای شاه با دستگاه

    بخواهم من این هر چهار آرزو

    از آنکس که آسان برآید ازو

    ولیکن تو باید ازین هر چهار

    یکی خویشتن را کنی خواستار

    سه حاجت ز بهر سه کس برگزین

    که تا من بخواهم ز داد آفرین

    نبخشد بیک تن مر این هر چهار

    از ایرا که گوید منم کردگار

    شهنشاه گفت اختیارم برین

    که بینم عیان روی خلد برین

    ببینم بکام خود آن جایگاه

    که چونست در وی مرا پایگاه

    پذیرفت زرتشت کاین آرزوی

    چو ز ایزد بخواهم نماید بدوی

    چو خورشید رخشنده زی باختر

    رسید و جهان شد برنگ دگر

    زراتشت از آنجا سوی خانه رفت

    بداد آفرین بر نیایش گرفت

    همی خواست از ایزد کردگار

    مرادی که شه کرد ازو خواستار

    نیایش کنان راز گفت با خدای

    نمودش بدو آنچه بودش هوای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha