کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو شد شاپور و از آن قصر سنگین
    سوی خسرو به ارمن برد شیرین
    به جان درماند کز آن جای، پرویز
    سوی شهر مداین رفته بد تیز
    به گلزار مهین بانو به اعزاز
    فرود آورد شیرین را دگر باز
    چمن را رونق از گل داد دیگر
    جهان، دیگر جوانی یافت از سر
    کنیزان چون که او با ارمن آمد
    تو گفتی باز جانشان با تن آمد
    چنان کز هجر بیند یار را یار
    ز شادی گریه ها کردند بسیار
    مهین بانو هم از آن داغ و آن درد
    چنین دولت به خود باور نمی کرد
    گهی آتش همی شد گه می افسرد
    به رویش زنده می گردید و می مرد
    حدیثی کز لب شیرین شنفتی
    شدی در گریه و در گریه گفتی
    ازین روزی به عالم بهترم نیست
    تویی اینجا نشسته باورم نیست
    ز دوری تو جان بد رفته از تن
    خدا دیگر عنایت کرد با من
    در این انده که هرگز نیستم یاد
    بدم مرده که بازم جان نو داد
    مگر جان منی ای کامرانی
    که دور از تو ندیدم زندگانی
    چه زان بهتر مرا ای جان شیرین
    که وقت مردنم باشی به بالین
    چه باشد به پس از مردن جز اینم
    که در ارمن تو باشی جانشینم
    چو بانو این نوازشها نمودش
    به بهتر مدح و تعریفی ستودش
    دگر با دختران شیرین چو پیوست
    به عیش و ناز و نوشانوش بنشست
    از اول آن پری رویان سراسر
    نمودندش نوازشهای بهتر
    در آن عشرت که می کرد آن مه نو
    تن آنجا داشت دل (در) پیش خسرو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha