کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جوابش داد کای شاه جوان بخت
    که بادت تا ابد هم تاج و هم تخت
    غرض از بودن ما نیست جز آن
    که از ما ظاهر آمد گنج پنهان
    اگر آیینه نبود، چشم محبوب
    کجا بیند رخ خود را چنین خوب
    تعین گر یکی ور صد هزار است
    همه آیینه رخسار یار است
    چو خود را هم به خود آن یار بشناخت
    ز خود از بهر خود آیینه ها ساخت
    که تا هر گه ز خود با خود نشیند
    به هر آیینه روی خویش بیند
    مگو کین را نکو، وان چیز بد دید
    که در هر آینه رخسار خود دید
    اگر بد گر چه نیکو می نماید
    به قدر آینه رو می نماید
    دگر زآمد شدن مقصود آن است
    که خود را باز داند تا چه سان است
    بدان آگه ز بود خویش گردد
    شناسای وجود خویش گردد
    بداند کوست در کونین مقصود
    شود آگه که جز او نیست موجود
    اگر کم بیند و گر بیش بیند
    به هر آیینه روی خویش بیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha