کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    و ناچار از حدیث حدیث شکافد، و باز باید نمود کار کرمان و سبب هزیمت تا مقرّر گردد، که در تاریخ این بباید. بدان وقت که امیر مسعود از هرات ببلخ آمد و لشکری با حاجب جامه‌دار بمکران فرستاده بود و کاری بدان نیکویی برفته بود و بوالعسکر قرار گرفت و آن ولایت مضبوط شد و مردمان بیارامیدند، منهیان که بولایت کرمان بودند امیر را بازنمودند که حاکم اینجا امیر بغداد است و مفسدان فساد می‌کنند و بداد نمیرسد بعلت آنکه خود بخویشتن مشغول است و درمانده. امیر را همت بزرگ بر آن داشت که آن ولایت را گرفته آید چه کرمان بپایان سیستان پیوسته بود؛ و دیگر روی ری و سپاهان تا همدان فرمان‌برداران و حشمِ این دولت داشتند. درین معنی ببلخ رای زدند با خواجهٔ بزرگ احمد حسن و چند روز درین حدیث بودند تا قرار گرفت که احمدِ علىِ {ص۵۵۵} نوشتگین را نامزد کردند که والی و سپاہ‌سالار باشد و بوالفرج پارسی کدخدای لشکر و اعمال و اموال؛ و منشورهای آن نبشته آمد و بتوقیع آراسته گشت. و سخت نیکو خلعتی راست کردند: والی را کمر و کلاه دوشاخ و کوس و علامت و پنج پیل و آنچه فراخور این باشد از آلت دیگر بتمامی، و کدخدای را ساخت زر و شمشیر حمایل؛ و خلعت بپوشید. و کارها راست کردند و تجملی سخت نیکو بساختند. و امیر جریدهٔ عرض بخواست و عارض بیامد، و چهار هزار سوار با وی نامزد کردند، دو هزار هندو و هزار ترک و هزار کرد و عرب و پانصد پیاده از هر دستی. و بعامل سیستان نبشته آمد تا دو هزار پیادهٔ سگزی ساخته کند و بیستگانی اینها و از آن ایشان از مال کرمان بوالفرج میدهد.

    چون این کارها راست شد امیر برنشست و بصحرا شد تا این لشکر با مقدمان زرین‌کمر بر وی بگذشتند آراسته، و با ساز تمام بودند، و بمشافهه مثالهای دیگر داد والی و کدخدای و مقدمان را. و رسم خدمت بجای آوردند و برفتند؛ و کرمان بگرفتند و مشتی اوباش دیلم که آنجا بودند بگریختند و کار والی و کدخدای مستقیم شد و رعیت بیارامیده، و مال دادن گرفتند. و امیر بغداد که با امیر ماضی صحبت داشت و مکاتبت و مراسلت ازین حدیث بیازرد و رسولی فرستاد و بعتاب سخن گفت، و جواب رفت که «آن ولایت از دو جانب بولایت ما پیوسته است و مهمل بود و رعایا از مفسدان بفریاد آمدند و بر ما فریضه بود مسلمانان را فرج دادن، و دیگر که امیرالمؤمنین ما را منشوری فرستاده است که چنین ولایت که بی‌خداوند و تیمارکش ببینیم بگیریم.» امیر بغداد درین {ص۵۵۶} باب با خلیفت عتاب کرد و نومیدی نمود. جواب داد که «این حدیث کوتاه باید کرد، بغداد و کوفه و سواد که بر بالین ماست چنان بسزا ضبط کرده نیامده است که حدیث کرمان میباید کرد» و آن حدیث فرابُرید، و آزار در میان بماند و ترسیدند که کرمان بازستدندی، که لشکرهای ما بر آن جانب همدان نیرو میکرد و در بیم آن بودند که بغداد نیز از دست ایشان بشود.

    و مدتی برآمد و در خراسان و خوارزم و هرجای فَترات افتاد و فتور پیدا شد و ترکمانان مستولی شدند و مردم ما نیز در کرمان دست برگشاده بودند و بی‌رسمی میکردند تا رعیّت بستوه شد و بفریاد آمدند، پوشیده تنی چند نزدیک وزیر امیر بغداد آمدند، پسر مافنه، و نامه‌های اعیان کرمان بردند و فریاد خواستند و گفتند این لشکر خراسان غافل‌اند و بفساد مشغول، فوجی سوار باید فرستاد با سالاری محتشم تا رعیت دست برآرد و بازرهیم از ستم خراسانیان و ایشان را آواره کنیم. پسر مافنه و حاجب امیر بغداد بر مغافصه برفتند با سواری پنجهزار، و در راه مردی پنجهزار دل‌انگیز با ایشان پیوست، و ناگاه بکرمان آمدند و از دو جانب درآمدند و به نَرماشیر جنگی عظیم بود و رعایا همه بجمله دست برآوردند بر سپاه خراسان، و احمد على نوشتگین نیک بکوشیده بود اما هندوان سستی کردند و پشت بهزیمت بدادند، دیگران را دل بشکست و احمد را بضرورت ببایست رفت. وی با فوجی از خواص خویش و لشکر سلطان از راه قاین بنشابور آمدند، و فوجی بمکران افتادند، و هندوان بسیستان آمدند و از آنجا بغزنین. من که بوالفضلم با امیر بخدمت رفته {ص۵۵۷} بودم بباغ صدهزاره، مقدمان این هندوان را دیدم که آنجا آمده بودند و امیر فرموده بود تا ایشان را در خانهٔ بزرگ که آنجا دیوان رسالت دارند بنشانده بودند و بوسعیدِ مشرف پیغامهای درشت میاورد سوی ایشان از امیر و کار بدانجا رسید که پیغامی آمد که شما را چوب فرموده آید، شش تن مقدمتر ایشان خویشتن را به کتاره زد چنانکه خون در آن خانه روان شد، و من و بوسعید و دیگران از آن خانه برفتیم، و این خبر بامیر رسانیدند گفت «این کتاره بکرمان بایست زد»، و بسیار بمالیدشان و آخر عفو کرده و پس از آن کارها آشفته گشت و ممکن نشد دیگر [لشکر] بکرمان فرستادن. و احمد على نوشتگین نیز بیامد و چون خجلی و مندوری بود و بس روزگار برنیامد که گذشته شد.

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha