کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خوش آن روز که دل به هر غمت جایی داشت

    سر سودازده با مهر تو سودایی است

    هر چه سوز دلم از درد فراقت غم نیست

    کاشکی شام غمت و عده فردایی داشت

    گفت از دامن مقصود مکش دست ای کاش

    دل شوریده من تاب و توانای داشت

    خانه بر دوش کسی یاد ندارد چون من

    باز مجنون به جهان گوشه صحرایی داشت

    هر کجا رفتم اگر کعبه و گر بتکده بود

    دیدم از زلف تو یک سلسله برپایی داشت

    روز و شب در قفس سینه دلم ناله کند

    آه اگر رخنه از بهر تماشایی داشت

    کور خوانده است مراز اهد مغرور ای کاش

    سود خود دیدی اگر دیده بینایی داشت

    هر قدم در ره عشقت که نهادم دیدم

    خسته و مانده چه من آبله برپایی داشت

    عاقبت دست تقاضای قضا برهم زد

    هر کجا دید کسی عیش مهیایی داشت

    (صامتا) هر که من و عیش مرا دید به خویش

    گفت ای کسی که جا بر لب دریایی داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha