کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هجوم غم رسید اندر دل و راه فغان گمشد

    مران ای سار بان محمل که امشب کاروان گمشد

    مگر مرغی‌ رها گردید از کنج قفس دیگر

    که از نالیدن او دست و پای باغبان گمشد

    ترا گفتم مپیچ ای مرغ دل بر زرف پرچینش

    ز من نشنیدی و روز تو شب شد آشیان گمشد

    موخونم ریختی دیگر چرا کردی تو پا مالش

    زدی بر هم صف مژگان و قاتل از میان گمشد

    زدی تا بیرق بیداد را در ملک نیکویی

    نشان مهر و بنیاد محبت از جهان گمشد

    به منع بی‌دلان ناصح چرا بیهوده می‌کوشی

    دلی گر بود ما را بر سر زلف بتان گمشد

    ز بس می‌کرد (صامت) آرزوی راه گمنامی

    کنون از بی‌نشانیهای یار از وی نشان گمشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha