کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قیمت به خود از عشق تو ارزان بگذارد

    خواهد که دلم پا به سر جان بگذارد

    خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم

    جانا اگر این دیده گریان بگذارد

    کرده سفر زنگ دل اندر خم زلف

    گر آب و هوایش به غریبان بگذارد

    ترسم بگه وصل چنان عمر نپاید

    تا دیده قضای شب هجران بگذارد

    گفتم به سوی گوشه عزلت بگریزم

    گر زلف توام دست ز دامان بگذارد

    ای باد خزانی به گل اینقدر امان ده

    تا مرغ سحر پا به گلستان بگذارد

    گو باد صبا تا گذرد بر سر کویش

    پیغام من زار پریشان بگذارد

    گوید صنما چند ز هجران تو (صامت)

    مجنون شود و سر به یابان بگذارد

    آن کس که نموده است مرا یوسف دلبند

    باری قدمی جانب زندان بگذارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha