کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روی تو آرام دلها می‌برد

    زلف تو زنهار جانها می‌خورد

    تا برآمد فتنهٔ زلف و رخت

    عافیت را کس به کس می‌نشمرد

    منهی عشق به دست رنگ و بوی

    راز دلها را به درها می‌برد

    وقت باشد بر سر بازار عشق

    کز تو یک غم دل به صد جان می‌خرد

    بر سر کوی غمت چون دور چرخ

    پای کس جز بر سر خود نسپرد

    هست دل در پردهٔ وصل لبت

    لاجرم زلف تو پرده‌اش می‌درد

    پای در وصل لبت نتوان نهاد

    تا سر زلف تو در سر ناورد

    گویمت وصلی مرا گویی که صبر

    تا دلم آن را طریقی بنگرد

    جمله در اندیشه سازی کار وصل

    تا تو بندیشی جهان می‌بگذرد

    وعده را بر در مزن چندین به عذر

    زندگانی را نگر چون می‌برد

    گویی از من بگزران ای انوری

    چون کنم می‌نگزرد می‌نگزرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha