کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یخ ، جوی کوه را ز ره کبر و ناز گفت

    ما را ز مویهٔ تو شود تلخ روزگار

    گستاخ می سرائی و بیباک میروی

    هر سال شوخ دیده و آواره تر ز پار

    شایان دودمان کهستانیان نئی

    خود را مگوی دخترک ابر کوهسار

    گردنده و فتنده و غلطنده ئی بخاک

    راه دگر بگیر و برو سوی مرغزار

    گفت آب جو چنین سخن دل شکن مگوی

    بر خویشتن مناز و نهال منی مکار

    من میروم که در خور این دودمان نیم

    تو خویش را ز مهر درخشان نگاه دار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha