به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بهار تا به گلستان کشید بزم سرود
نوای بلبل شوریده چشم غنچه گشود
گمان مبر که سرشتند در ازل گل ما
که ما هنوز خیالیم در ضمیر وجود
به علم غره مشو کار می کشی دگر است
فقیه شهر گریبان و آستین آلود
بهار ، برگ پراکنده را بهم بر بست
نگاه ماست که بر لاله رنگ و آب افزود
نظر بخویش فروبسته را نشان این است
دگر سخن نسراید ز غایب و موجود
شبی به میکده خوش گفت پیر زنده دلی
به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود
چه نقشها که نبستم به کارگاه حیات
چه رفتنی که نرفت و چه بودنی که نبود
به دیریان سخن نرم گو که عشق غیور
بنای بتکده افکند در دل محمود
بخاک هند نوای حیات بی اثر است
که مرده زنده نگردد ز نغمه داود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.