کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خواجه چه تفضیل بود جانوری را

    کو هیچ به از خود نشناسد دگری را

    گر به ز خودت هیچ بهی را تو نبینی

    پس چون که ندانی بتر از خود بتری را

    پس غافلی از مذهب رندان خرابات

    این عیب تمامست چو تو خیره سری را

    هر گه که مرا گویی کندر همه آفاق

    محروم‌تر از تو نشناسم بشری را

    مرحوم‌ترم از تو و این شیوه ندانی

    زین بیش بصیرت نبود بی‌بصری را

    من سغبهٔ تسبیح و نماز تو نیم هیچ

    این فضل همی گویی ای خواجه دری را

    انکار و قبول تو مرا هر دو یکی شد

    بیهوده همی گویی زین صعب‌تری را

    فرمان تو بردن نه فریضه‌ست پس آخر

    منقاد ز بهر چه شوم چون تو خری را

    چون طلعت خورشید عیان گشت به صحرا

    آنجا چه بقا ماند نور قمری را

    آیام فراخیست ز الفاظ سنایی

    دانی خطری نیست کنون محتکری را

    چون دختر دوشیزه نیاید به جهان در

    کم گیر ز ذریت آدم پسری را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha