کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    این چه بود ای جان که ناگه آتش اندر من زدی

    دل ببردی و چو بوبکر ربابی تن زدی

    تا مرا دیدی ز خلق از عشق رویت سوخته

    سنگ و آهن بودت از دل سنگ بر آهن زدی

    قامتم چون لام و نون کردی چو موسی در امید

    پس مرا در گلبن غیرت نوای «لن» زدی

    هر زمان از جای سری روید همی بر تن چو شمع

    تا مرا از دست خود چون شمع خود گردن زدی

    چشمهای من چو چشم ابر کردی تا تو شوخ

    ناگه از عنبر به گرد قرص مه خرمن زدی

    جوشن صبر و شکیباییم خون نو شد ز زخم

    تا ز زلف چون زره تیغی بر آن جوشن زدی

    کی فرو زد مر ترا قندیل دلداری چو تو

    آب بر آتش گرفتی خاک در روغن زدی

    کی شود پیراهنت هم قدر قد تو چو تو

    از گریبان کاست کردی آنچه در دامن زدی

    روزنی بود از برای روز رویت بر دلم

    از بخیلی گل بیاوردی و بر روزن زدی

    شد جهان بر چشم من چون چشم سوزن تنگ و تار

    از پی رغم مرا شمشاد بر سوسن زدی

    از برون آفرینش گلشنی بر ساختی

    برکشیدی نردبان و خیمه در گلشن زدی

    رشتهٔ تو کس نداند تافت کز شوخی و کبر

    سوزنی کردی مرا پس کوه بر سوزن زدی

    از سنایی دل ربودی شکر چون کردی ز غیر

    جان ز یزدان یافتی چو لاف ز اهریمن زدی

    زخم داری بهر دشمن رحم داری بهر دوست

    دوست بودم از چه بر من زخم چون دشمن زدی

    پس چو هست از زخم شاه ما همی گردد چو نیست

    آنچه شه بر دشمن خود زد چرا بر من زدی

    شاه ما بهرامشه آن شه که گوید دولتش

    زه که چون گردون جهانی خصم را گردن زدی

    چرخ چندان بر زمین کی زد به صد دوران که تو

    زان سنان چرخ دوز و گرز کوه افگن زدی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha