کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خورشید چو از حوت به برج حمل آمد

    گویند ز سر باز جهان در عمل آمد

    در باغ خلل یافته و گلبن خالی

    اکنون به بدل باز حلی و حلل آمد

    فردوس شد امروز جهانی که ازین پیش

    در چشم همه کس چو رسوم و طلل آمد

    خورشید ثنای تو همی کرد بر آن دل

    چون از دم ماهی به سروی حمل آمد

    گفتی نظر مشتری از مرکز تقدیس

    ناگاه ز تسدیس به جرم زحل آمد

    چه جای مه از زینت ماه فلک آمد

    چه جای محل آلت جاه و محل آمد

    ای میر اسماعیل که مانند براهیم

    جود تو نه از مال زعون ازل آمد

    هم در دم اول که ترا دیدم گفتم

    کین چون دم آخر به هنر بی‌بدل آمد

    آراستهٔ تیر اجل بود مرا جان

    ور چه ز طرب معده برقص جمل آمد

    صفرای من از خلق تو شد پیر و عجب نیست

    زیرا عسل خلق تو خالی زخل آمد

    در افسر تو نیست سخن لیک چه سودست

    کز اصل مرا خود سر بی مغز کل آمد

    خالی ز خلل باد جلال تو ازیراک

    خود عمر تو چون جود کفت بی خلل آمد

    تو تازه و نو باش که فرزند حسودت

    نزد غربا بار نوند وابل آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha