کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    لب چو بگشاد پیر فرزانه

    سایه بیرون گریخت از خانه

    پیر را گفتم از سرِ تحقیق

    ای ترا ملک دین جدیر و حقیق

    من که با تو دمی بگفتم غم

    به همه عمر ندهم آن یک دم

    عمر بی دوستان نه عمر بُود

    عمر بی‌یار عمر غمر بُوَد

    عمر با دوستی که او یکتاست

    یک دمی را هزار ساله بهاست

    دل ز بند تو خوش بُوَد به عذاب

    چه عجب کز نمک خوش است کباب

    جان ز روی تو در ارم باشد

    دل ز تایید تو خرم باشد

    چون تو در مرکز حقیقت و حدق

    نیست یک پادشا به مقعد صدق

    از تو صحرا حریر پوش شود

    وز تو نیها شکر فروش شود

    از تو باید کلید قفل وفا

    سرِ صندوق صدق و دستِ صفا

    از تو بیهوش جفت هوش آمد

    که هیولی برهنه پوش آمد

    مردم از نیک نیک‌خو گردد

    باز چون بد بُوَد چنو گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha